((چای و فنجان و من و سردی دستان شما
می شود خیره شوم خیره به چشمان شما؟
چشم و ابرو قجری، صورت ماهت قمری
من ندیدم بشری ، مثل تو را جان شما ))

* عکس و شعر از خود خود میم خ *

💛💛💛

 

نمیدونم دقیقا چی باید بگم ؟ و چی میخوام بگم ... 

چون خودش همه چیز رو میدونه ..(= 

ولی از دست خودم عصبانیم که تولد قشنگ ترین ، مهربون ترین ، یکی از عزیز ترین آدمای زندگیمو فراموش کردم ...

بهترین معلمم ..و یه دوست و حامی که هر وقت ناراحت و نا امید بودم دستمو گرفت و همیشه پشتمه و از اینکه هیچ وقت تنهام نمیزاره خیالم راحته .

کسی که  همیشه به چرت و پرتای من گوش  میداد و میده و انگاری هیچ وقت خسته نمیشه  

کسی که همیشه با حرفای قشنگش منو بغل میکنه و بهم‌میفهمونه که چقدر دوستم داره (= 

کسی که همیشه باورم داره و باورش دارم ..

کسی که مثل قهرمانای داستانا میمونه و منو از تاریکی های ذهنم نجات میده 

کسی که میدونه به چه اندازه برام عزیزه ...

و  اگه قرار باشه دوست داشتن من با تعداد ستاره های کهکشان مقایسه بشه صددرصد من خیلی بیشتر از این حرفا دوستش دارم (=  

کسی که هیچ وقت فکر شو نمیکردم این قدر یه روز با تمام وجودم برام عزیز و ارزشمند بشه 

کسی که تک تک حرفاش و نظراتش برام مهمه 

کسی که هیچ وقت نتونستم غیر لز شما خطابش کنم و زیادی براش احترام قائلم

 

گاهی اوقات با خودم فکر میکنم تو برام یه فرشته بودی که از آسمون اومدی و بهم قشنگ نگاه کردن به دنیا  رو یاد دادی . بهم  فهموندی باید ارزش خودمو بدونم و اونقدرا آدم ضعیفی نیستم 

تو ستاره ای بودی که بهم درخشیدن یاد داد ...

میدونم ... میدونم اشتباهات زیادی کردم ، تورو اذیت کردم ولی ..

با این حال تو بازم دوستم داشتی و بهم عشق ورزیدی و عشق ورزیدنو یاد دادی بهم ..

من فهمیدم بین تنفر و دوست داشتن یه خط خیلی باریکه خیلی خیلی باریک 

من همونی  بودم که از این خطه رد شد و تو اونی بودی که طرف دیگه ی خط  منتظرم ایستاده بودی ...

شاید حرفام اغراقانه  به نظر بیان ولی ..

خودِ خودِ حقیقته (= 

تو چنین فرشته ای هستی ...

تولدت با تاخیر مبارک 

و روزت مبارک تر ^-^

دیگه چیز زیادی لازم به گفتن نیست چون تو خودت همه چیزو میدونی ♡