Song of achilles
By Madeline Miller
Goodreads rate : 4.35
My rate: 4.8
خلاصه ی کتاب : داستان از زبون پاتروکلوس یه شاهزاده ی یونان باستانه که مرتکب یک قتل غیر عمد میشه و پدرش اون رو به سرزمین فتیا تبعید می کنه . حالا شاهزاده ی طرد شده باید در دربار پدر آشیل زندگی کنه . شاهزاده آشیل تمام چیزیه که پاتروکلوس همیشه می خواسته توی زندگیش باشه و کم کم بین آشیل و پاتروکلوس یه دوستی شکل میگیره اما احساسات اون ها متفاوته و علارغم خواسته ی تتیس مادر آشیل که الهه ی دریاست روابط بین آشیل و پاتروکلوس عاشقانه و عمیق تر میشه . آشیل برای کسب نام و اعتبار به جنگ تروا میره و پاتروکلوس هم به دنبالش...
~♡
کتابای زیادی هست که دلم میخواد ازشون پست بزارم ولی سرم با درسا خیلی شلوغه . خلاصه نوبتی ام باشه نوبت یکی از موردعلاقه ترین کتاب هامه (Top favorite ) مطمئنا خلاصه ای که نوشتم خیلی شما رو جذب نکنه اما باور کنین نوشته ی من مزخرفه اما شما بی درنگ و وقفه برین و این اثر رو بخونین و با تمام وجود عاشق بشید . اشاره کنم میا پلیز هم توی ویدئو اخیرش از این کتاب تعریف کرده بود *اکلیل * پس خود دانید . شخصیت موردعلاقه توی کل کتاب پاتروکلوس بود ، وای چقدر این بشر دوست داشتنی بود و خودش خبر نداشت ؟ وایب کتاب خدااا بود موقع خوندنش انگار توی دنیای یونان و افسانه هاش افتاده بودم مخصوصا با پلی لیست این کتاب اصلا نمیتونم بگم چقدر از خوندش لذت بردم و چقدر گریه کردم . قلم نویسنده خیلی آدمو خوب جذب میکرد اما تنها دلیلی که بهش 5/5 ندادم این بود که بعضی جاهاش برام حوصله سر می شد ولی زیاد نبود که از جذابیت کتاب کم کنه و نمیدونم چرا اسم های شخصیت های فرعی خییلی سخت بود XD اصلا نمیدونستم چطور باید بخونمشون . من اول یه ترجمه از داخل واتپد ازش خوندم که افتضاح بود ترجیحا انگلیسی بخونید فکر میکنم جمله ها و داستان به انگلیسی قشنگ تر بیان شده بود . برید بخونیدش و در حق خودتون لطف کنید . دستمال کاغذی هم یادتون نره !!!
ضمیمه : چطور اینقدر عشق بین آشیل و پاتروکلوس قشنگ بود ؟
ضمیمه : تا به حال اینقدر پنل بیانم سوت و کور نبوده '-" ... ستاره روشن ندارم ، نه کامنتی ، هیچی ..چه خبره داخل بیان ؟ ملت کجایید ؟
~♡
نقل قول ها ~
Name one hero who was happy
I can't
I know. they never let you be famous and happy
I'II tell you a secret
Tell me
I am going to be the first
"He took my palm and held it to his."swear it
?Why me
Because you are the reason.swear it
I swear it
هیچ قانونی وجود نداره که خدایان حتما باید عادل باشن ، آشیل. و شاید اینکه وقتی نیمه ی دیگه ما رفته ، ما جاودانه روی زمین رها بشیم غم بزرگیه . اینطور فکر نمیکنی ؟
و کم کم همینطور که شنا می کردیم ، یا بازی و صحبت ، یه احساس به وجود اومد. شبیه ترس بود، جوری که تمام وجودم رو پر می کرد و تو سینم ام بالا می اومد . و بعد مثل اشک بود، جوری که باسرعت پایین می رفت. اما هیچ کدوم از اونا نبود، با وجود سنگینی شناور می موند، با وجود کسل کننده بودن هیجان داشت .
واقعا فکر میکرد که من آشیل رو نمی شناسم ؟ من میتونست، اون رو فقط از طریق لمس ، یا بوی بدنش بشناسم . من حتی اگه کور می شدم هم می شناختم، از جوری که نفس هاش میاد و میره و پاهاش روی زمین قدم بر میداره . من اون رو زمان مرگم، تو پایان جهان می شناختم .