۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

روز پنجم

دقیقا همین الان میم خ پیام فرستاد: 

*باز حذف کرد ! *XD 

در واقع ۹۹ درصد پیام هایی که من بهش میدم حذف میشه XD نمیدونم مرضم‌چیه که حذف میکنم کلا کرم دارم . الانم نمیدونم سین بزنم ، چیکار کنم ؟ اصلا چی‌بگم ؟ ....گاهی اوقات که بهش پیام میدم یه سری موضوعات چرت و پرته بعد پشیمون میشم حذف میکنم '-' خدا بیامرزتم 

میدونید از واتساپ بدم میاد که نشون میده این پیام حذف شده است اخه خبر کش ما نمیخوایم طرف بدونه "-" 

در هر حال امروز روز پنجم چالشه ~ 

امروز یکی از روزای خسته کنند و درد اوره برام ، کلا پنجشنبه ها خیلی دلگیره خیلی زیاد (: ...

چرا هوا هم دلگیره ؟! تا به حال اینقدر ابری نبوده و خب خیلیم گرمه '-' من واقعا عاشق هوای سردم (*= 

از وقتی که زمستون شروع شده یه بارم نتونستم اون پالتوی زرد خوشگلمو بپوشم ): چون اصلا هوا اونقدر سرد نشده و  منم به همون کت لی پناه بردم ...

 

پی نوشت : به نظرتون چی باید بگم به میم خ ؟؟ @_@ 

پی نوشت : full moon لونا رو گوش دادین ؟؟ من گه هیچ وقت ازش سیر نمیشم D^=

پی نوشت : چرا پست روز چهارم چالش اینقدر مظلوم واقع شد ؟؟ یه کامنتم نداشت ): *هق * ناراحت شدم ...

پی نوشت : یعنی اینقدر مسخره ان نوشته هام که یه کامنتم نباید میداشتم ؟-_-

  • ۱۰
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • Ayame ✧*。
    • پنجشنبه ۳۰ بهمن ۹۹

    وهم ...

    جهان ، آلوده ی خواب است .

    فروبسته است وحشت در به روی هر تپش ، هر بانگ

    چنان که من به روی خویش

    در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست

    و دیوارش فرو میخواندم در گوش

    میان این همه انگار

    چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست !

    شب از وحشت گرانبار است

    جهان آلوده ی خواب است و من در وهم خود بیدار

    چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست

    در این خلوت که حیرت نقش دیوار است ؟

    -سهراب سپهری

  • ۱۷
  • نظرات [ ۷ ]
    • Ayame ✧*。
    • چهارشنبه ۲۹ بهمن ۹۹

    روز چهارم

    به سردرد عجیبی مبتلا شدم جوری که سرم همش گیج میره و اصلا نمیفهمم بقیه چی میگن . مثلا امروز خواهرم داشت راجب یه انیمشین صحبت

    میکرد و من اصلا نفهمیدم چی گفت حتی یه کلمه از حرف هاش رو نفهمیدم و همش بهش زل زده بودم ...و بعد که حرفش تموم شد و ازم یه

    سوال پرسید من بهش گفتم چی گفتی ؟؟

    خدا میدونه چه مرگه ؟؟ بدجوری ذهنم خالی شلوغه .. حتی درست و حسابی هم نمیخوابم و همش فکر میکنم و وقتی میخوام فکر نکنم بدتر میشه  ._.

    همش داخل خونه چرخ میزنم و چرخ میزنم جوری که مامانم میگه سرگیجه نمیگیری

    نمیدونم خسته ام یا چه مرگ دیگه ایم شده ، انگار همه چیز خاکسری شده باشه وهر روز داره بیشتر بشه این خاکستری زندگی

    عاه ....

    دیشب فک میکردم قراره خواب شفاف ببینم از اون خوابا که خودت میدونی خوابی و میتونی کنترلش کنی*خیلی لذت بخشه* ، من زیاد از این خوابا

    میبینم ولی دیشب خیلی خواب عجیبی دیدم حتی عجیب تر از اون اینکه حتی یادم نمیاد در مورد چی بود فقط وقتی از خواب بیدار شدم داشتم

    گریه میکردم و قلبم داشت میومد تو حلقم ...هرچقدر فک کردم خوابم راجب چی بود حتی یکمم یادم نیومد !..

    راستش خودمم حدس میزنم که چه چیزی تا این حد میتونه داخل خواب اذیتم کنه و مطمئنم باز خوابشو دیدم (:

    پی نوشت : شما هم احساس میکنید پست پی نوشت نداشته باشه اصلا یه جوریه ؟

    پی نوشت : همچنان احساس  خستگی عجیبی دارم ، عاه ..

    بعدا نوشت : نرفتید اون مانهوا رو بخونین ؟؟ هعی ... فصل دومشم منتشر شد اصلا هرچی بگم از خفن بودنش کم گفتم

  • ۵
  • نظرات [ ۳ ]
    • Ayame ✧*。
    • چهارشنبه ۲۹ بهمن ۹۹

    Lolita style ~♡

              

    من ....بالاخره یه روز یه نفرو پیدا میکنم برام استایل لولیتا بخره ._. 

    اصلا هیچ آدم فدا کاری نیست توی این جامعه بیان ؟ هعی ....

    ولی یه روز هرجور شده باید تمام سبک های استایل لولیتا رو امتحان کنم به هر قیمتی 

    سبک سوییتش ، گوتیک و کلاسیک عرررTT داخل اون یکی وبلاگمم قبلا از این استایل پست گذاشته بودم ولی اون موقع اسمشونو نمیدونستم تا مائو بهم گفت بهشون میگن لولیتا ~ 

    بیاین یه روز با استایل لولیتا میهمونی چایی برگزار کنیم D*= و ماکارون و شیرینی هم بخوریم TT این یکی از شیرین ترین رویاهامه ، جور یکه قندِ مغزم بالا میزنه ._. 

    لعنت به مخترع این استایل که کار و زندگی از من گرفته ! ...کل پینترستم شده همینا ، یه مدت داشتم فراموششون میکردم ول ییهو دوباره مغزم بک آپ گرفته انگاری ._. 

    پی نوشت : لباسای وایولت اورگادنم از این سبک بودن *-* 

    پی نوشت : من مهمونی چای میخواااام .__. 

    پی نوشت : میترسم بزرگ شم و دیگه لولیتا رو دوست نداشته باشم ، منم از اوناییم که به فوبیای بزرگ شدن مبتلا هستم *هق* 

    پی نوشت : سبک گوتیک این استایل خیلی خفنهههههههTT 

    پی نوشت : قراره امشب من خواب مهونی چای ببینم /: 

  • ۸
  • نظرات [ ۸ ]
    • Ayame ✧*。
    • چهارشنبه ۲۹ بهمن ۹۹

    روز سوم

    ممکنه بپرسید مرضم چی بود چالش رو ادامه ندادم ؟؟؟ 

    و خب باید بگم خودمم دقیق نمیدونم ! یهویی دل سرد شدم خواستم ادامه ندم ._. و خب شایدم به یه سری اتفاقات عجیب که دوباره ناراحتم کردن

    مربوط بشه . میدونین خیلی دلم میخواد از ناراحتیام اینجا بنویسیم ولی نمیدونم همین که میخوام شروع کنم یه حس بهم میگه که خب چرا الان

    دقیقا داری این کارو میکنی ؟ مگه برا کسی مهمه ؟ نمیدونم جدیدا  داخل بیانم احساس تنهایی میکنم ، یه حس غریب بودن دارم ...

    یه فکت خوندم که میگفت دلیل اینکه گاهی اوقات دلمون یهویی و بی دلیل میگیره اینکه یه نفر از این دنیا رفته و هیچکسو نداره که براش گریه کنه و

    برای همین یه نفر انتخاب میشه تا ناراحت بشه براش (: 

    پی نوشت : راستش دیروز برای دومین بار رفتم مدرسه  و یه خبر خیلی غم انگیز شنیدم ...یکی از دخترای مدرسمون خودکشی کرده و الان داخل

    کما ست...حالم خیلی خراب شد 

    پی نوشت : کاش بتونم از این جای نحسی که زندگی میکنم فرار کنم ..! 

  • ۸
  • نظرات [ ۴ ]
    • Ayame ✧*。
    • سه شنبه ۲۸ بهمن ۹۹

    Sakura~Ikimono Gakari

             

     

                                           ~ Download~

                    *از این اهنگ بیرون نخواهم کشید ، تمام ....*

      اگه دلتون خواست میتونید موقع خوندن چرت و پرتام پلیش کنید ~

     

  • ۷
  • نظرات [ ۹ ]
    • Ayame ✧*。
    • سه شنبه ۲۸ بهمن ۹۹

    Death is the only ending for the villain

    میدونید لگد مال شدن احساسات یعنی چه ؟؟

    یعنی اینکه داری مانهوای موردعلاقتو میخونی و شخصیت اصلی داره از سختی و مشکلات زندگی تو بچگیش  میگه

    و تو داری رسما عین چی عر میزنی و گریه میکنی و بعد میفهمی .....

     

     

     

     

    -همش زر زنی بوده و داشته دروغ میگفته (:  

    چاقوی من کو ؟؟ دیدینش خبر بدید ؟ 

    پی نوشت : اگر به دنبال مانهوایی میگردید که مجمع الکراشات باشه ، گرافیک بالایی داشته باشه ، داستان خفن داشته باشه 

    این شما و این مانهوای ...........

    *Death is the only ending for the vallain *

    برای کسی که نمیره و همین الان این مانهوا رو شروع نمیکنه متاسفم "-" 

    باور کنید اگه پشیمون شدین من پامیشم از بیان میرم |: 

    *در این حد نیاز من فردی است که بیاید با اون درمورد این مانهوا عر یزند * 

    پی نوشت : واقعا نمیرین دانلودش کنید ؟؟!!!!! 

    پی نوشت : یعنی این مانهوا جوریکه شخصیتای فرعیشم کراشن ! والا ...

    پی نوشت : واقعا داستانش خیلی باحاله ، فصل اولش تموم شده و فصل دومش قراره 12 فوریه منتشر شههه 

    یعنی کم کم داشتم میپوسیدم در انتظار فصل دومش و امروز که خبرشو شنیدم تو ابرا بودم (("=

    پی نوشت : بازم میگم به حرفم گوش کنید و برید بخونید ! 

    پی نوشت : میتونم تا صب راجب این مانهوا زر بزنم ولی از اونجایی که من خیلی خوبم و میدونم اسپویل داستان خیلی کار زشتیه این کارو انجام

    نمیدم ^-^ 

    پی نوشت : اگه کسی احیانا شروعش کرد یا خونده قبلا فقط کافیه که بهم یه کامنت بده دیگه ولش نمیکنم ^-^ مرسی اه 

    پی نوشت : اینم خدای جذابیت مانهوا هستند پنلوپه اکارت *-*

     یعنی به اندازه ای که من برای این بشر حرص خوردم که جونشو از دست نده خودش نمیخورد "-" 

    پی نوشت : امیدوارم مرگ تنها پایان برای شرور ها نباشه ("= بتببب

     

  • ۱۰
  • نظرات [ ۲۰ ]
    • Ayame ✧*。
    • دوشنبه ۲۰ بهمن ۹۹

    روز دوم

    امروز روز دوم چالشه ...("=

    نمیدونم ولی این چالشه خیلی حس خوبی بهم میده *-*

     

    امروز بعد مدت ها ورزش کردم اونم  به زور مامانم که بهم میگفت عین یه کوالا تنبل شدم  و خیلی بی حالم ._. 

    ولی گمونم مامانم راست میگه ! خیلی بی حال شدم و اصلا حوصله ی هیچ کاریو ندارم انگاری یه چیزی انرژیمو ازم گرفته باشه

    فک میکنم دلیل اصلیش اینکه یه روز از برنامه درسیم عقب موندم و بعد از اون دیگه همه چیز بهم ریخت و هیچی درس نخوندم و شایدم به خاطر

    استرس باشه "-" ای کاش دلیلشو میدونستم 

     

    امروز سر یکی از کلاسای انلاینم سوتی افتضاحی دادم ^^ و به فنا رفتم خیلی شیک و مجلسی 

    میخواستم یه پیام به یکی از همکلاسیام بدم و اشتباهی  فرستادم گروه درسی ._. عاه 

    میدونین چیزی به اسم واتساپ جی بی باید از روی زمین برداشته بشه !!! اغا خیلی بده 

    هر پیامی و وضعیتی رو حذف بکنی برا اونایی که اینو دارن حذف نمیشه |: اق 

    و یه نکته ی دیگه ، میدونید چرا  از انجام دادن کار دستی بدم میاد ؟؟  چون  نه استعداد دارم و نه حوصله شو 

    یعنی دیروز همه خونه رو بهم ریختم تا یه قلمدان  برا درس هنر درست کنم اخر سرم مامانم برام درست کرد "-" 

    شما واقعا چطور میتونین کاردستی های کیوت درست کنین؟ چند وقت پیش یه عروسک درست کردم ، خیلی ترسناک شد 

    عکسشو ادامه میزارم ~

    پی نوشت : اگه دونستین چی وقتی هوا خیلی سرده و ابری میچسبه ؟ معلومه بستنی *-* 

    اونقدر که بستنی تو زمستون مزه میده داخل تابستون نمیده 

    پی نوشت :  برام دعا کنید مث ادم امروز درس بخونم "-"

    پی نوشت : زیبایی حقیقی نباید تموم میشد !! نبااااید نباااید ..

  • ۷
  • نظرات [ ۷ ]
    • Ayame ✧*。
    • دوشنبه ۲۰ بهمن ۹۹

    روز اول

    امروز خیلی بهم حال ^^

    چون بعد دو ماه رفتم مدرسه و خب ...شیش نفر همش اومده بودن (": این مهم نیست 

    مهم اینکه که میم خ اومده بود *معلم ادبیاتم و کراش وبهترین دوستم در واقعیت* اون اول فک کردم نیومده ولی بعدش که دیدم از دفتر اومد بیرون

    عین چی ذوق کردم (*=

    و بعد مدرسه هم پیاده باهم برگشتیم خونه درواقع خونه هامون داخل یه مسیره و یه جورایی همسایه حساب میشیم ولی

    میخواد از این محله بره ._.  دلم نمیخواد  بره ..

    داخل راه درباره کتاب ملکه سرخ حرف زدیم *کتاب ملکه سرخو خونده * و کلی کتاب دیگه ..

    خلاصه اینکه کلی حرفیدیم ^-^

    انی وی ...از موضوع اصلی کلا دور شدم "-" 

    میخوام یه چالش 30روزه شروع کنم ، نمیدونم تا اخرش پیش میرم و میتونم یا نه ! ولی تلاشمو میکنم 

    پی نوشت : آهنگ you were good to me از Jeremy zucker رو حتما گوش بدین *-* 

  • ۶
  • نظرات [ ۵ ]
    • Ayame ✧*。
    • يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹

    Major9 ben - heejin

          

     

                                              ~ Download~

     

            پی نوشت : این آهنگ هیچ وقت برام تکراری نمیشه ، هیچ وقت...

           پی نوشت : من باید برم‌ گم شم !اینطوری نمیشه ...

      پی نوشت : چرا من نباید صدای هه جین رو تشخیص نمیدادم ؟؟

      پی نوشت : چرا باید بفهمم اونم بعد یه سال که این اهنگو یکی دیگه خونده "-" 

     

  • ۷
  • نظرات [ ۳ ]
    • Ayame ✧*。
    • شنبه ۱۸ بهمن ۹۹
    "I'am out with lanterns looking for my self "
    _Emily Dickinson

    あなたは私を遠くに置き去りにし、説明さえしませんでした

    In the end we'll all become stories<3
    نویسندگان